درست همانطور که چیزیهای مورد علاقه و یا چیزهایی که از آنها متنفریم، اغلب اوقات ذهنمان را به تسخیر خود در میآورند، ما نیز دقیقاً همان چیزها را به سمت خود جذب میکنیم
آیا تا به حال برایتان پیش آمده که برای اولین بار بهترین لباستان را بپوشید و همان موقع هم بلایی سرش بیاورید؟ درست همان وقتی که با خود فکر میکردید «میخواهم این لباس زیبا حتی یک لک رویش نیفتد و کثیف نشود» اما ناگهان خودنویس داخل جیب لباستان یک لکه بزرگ آبی رنگ روی جیبش نقاشی میکند.
خانم الف در طول هفت سال، پنج بار تصادف کرده بود. او سرانجام متوجه شد که بقدری از اینکه تصادف کند وحشت داشته و آنچنان افکارش را روی این ترس متمرکز کرده که در نهایت چیزی را که نمیخواسته، به سمت خود کشیده است. حتی اگر به ذهن خود بگوییم: «من نمیخواهم فلان اتفاق بیفتد». دقیقاً به سمت آن کشیده خواهیم شد. چون ذهن قادر نیست از چیزی بگریزد، بلکه فقط میتواند به سمت آن جذب میشود.
خانم الف در طول هفت سال، پنج بار تصادف کرده بود. او سرانجام متوجه شد که بقدری از اینکه تصادف کند وحشت داشته و آنچنان افکارش را روی این ترس متمرکز کرده که در نهایت چیزی را که نمیخواسته، به سمت خود کشیده است. حتی اگر به ذهن خود بگوییم: «من نمیخواهم فلان اتفاق بیفتد». دقیقاً به سمت آن کشیده خواهیم شد. چون ذهن قادر نیست از چیزی بگریزد، بلکه فقط میتواند به سمت آن جذب میشود.
ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ سه شنبه 16 ارديبهشت 1393برچسب:ترس زندگی شکست , توسط سیبادو